♥اشک♥
تمام حجم خیالم از تو لبریز است
دنیای خیالم کوچک نیست ، تو بی نهایت عزیزی . . .
اشکی که بی دلیل بیاید ، اشک دلتنگی نیست ، اشک بی کسی است !
تمام حجم خیالم از تو لبریز است
دنیای خیالم کوچک نیست ، تو بی نهایت عزیزی . . .
اشکی که بی دلیل بیاید ، اشک دلتنگی نیست ، اشک بی کسی است !
یه نفر ازم پرسید...
" توش چی دیدی که عاشقش شدی؟؟"
آخه این چه سئوالیه که می پرسی...
اگه قرار بود توام ببینی که تو عاشقش می شدی...
ولی اون از من چیزی ندید و رف
بـــدان که باز عروسک کسی نمیـــشوم که به هـــوای
بـازی با دیگــری مــرا درکنــج اتــاق رها
کنـد بـــرود.
تنهائیــم را دیگر با کســی قسـمت نمیکـنم که مــانند تو روزی تنــهایم بـگذار
عوض شدی!
عوض شد!!
و آدم ها یادشان رفت به من یادآور شوند روزی عوض می شوند...
خود را برای رویارویی با این عوضی ها آماده نکرده بودم...!!
هـمـهـ ی دلـخـوشـیـم ایـنـهـ کـهـ
وقـتـی خـسـتـهـ مـیـام خـونـهـ
بـیـام اینجا
بـهـ عـکـس پـروفـایـلـت یـهـ چـنـد لـحـظـه نـگــــــــــــاه کـنـم
و آروم تـوی دلـم بـگــــــــــم :
"خـیلـــــــــــــــی دوسِـــــت دارم ..."
انـگـار هـمـهـ ی خـسـتـگـیـای دنـیـا بـا دیـدن عـکـسـت از تـنـم بـیـرون مـیـره ...
چـهـ دلـخـوشـی ای داده بـهـ مـــا ایـن دنـیــــــــای مـــَـــــــجــازی . . . . . !
سخته بگی سخته و کسی نباشه بگه چرا؟ چته؟ چی سخته؟ نترس من هستم
سخته سختیاتو تنهایی به دوش بکشی ...
سخته وقتی میدونی سختیا با بودن یکی دیگه , دیگه سختی نیست و اون نیست .
رفت
خیلی راحت رفت
صدای قلبمم نشنید صدای خورد شدنشو
شایدم چون برگای پاییزی زیر پاش بود صدا رو نشنید
شاید دلیل نشنیدنش فریاد های من بود که میگفتم نرو
شاید چون .......
شاید .......
تو بگو دلیلشو
دلیلی داری برای گفتن؟
برای رفتن . برای شکستن یه احساس . یه باوری که ترک برداشت .....
شاید ندونستن دلیلش برام بهتر باشه
میـــدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثــل مــن ، هوای دلـــم را داریمـــیدانم با دلتنـــگی ها ســـر میکنی ، بس که اشــک میریزی چشـــمان نازت را تــر میکنی...من کــه به خیال تو رفتــه ام به خیــالات عاشـقانه ، تو به خیالم پیوسته ای به یک حس عاشــقانهشیشه ی دلتنگی ها را شکسته ایم در دلهایمان،او که میفهمد حال ما را کسی نیست جز خدایماناز تپشهای قلبت بی خبر نیستم ، من که مثل دیگران نیستم ،تو جزئی از نفسهای منی ، تو همان دنیای منیکاش بیاید آن روزی که تو را در کنارم ببینم ، خســـته ام از این انتظار ، سخــت است بی خبر بودن از یار، آن یاری که مرا در راه نفسگیر زندگی همیشه همراهی میکند ، آن یاری که هوای دلم را بارانی میکندمثل یک روز بارانی ، به لطافت همان بارانی که من عاشقانه دوستت دارمامشب نیز مثل همه شبها ، دلم دارد درونش حرفها ،بیا تا فرار کنیم از همه غمها ، بیا تا بشکنیم این سد را در بینمان ، تا نباشیم باهم ، ولی تنهامیدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، درد مرا داری ،
از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد زا این سرسخت باشد
تصمیم دارد با خودش ،با کم بسازد
تصمیم دارد هم بسوزد ،هم بسازد
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
نخواست او به من خسته بی گمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه میکنی اگر او راکه خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد
رها کند برود از دلت جدا باشد
به آنکه دوست ترش داشته به آن برسد
رها کنی بروند تا دوتا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
گلایه ای نکنی ، بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که نه…!!نفرین نمیکنم که مباد
به او که عاشق او بوده ام زیان برسد
خدا کند که فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زمان آن برسد
خیلی سخته غرورت رو واسه یه نفر بشکنی بعد بفهمی دوستت نداره...
خیلی سخته گریه کنی ولی بهونه نداشته باشی. ..
خیلی سخته صمیمی ترین دوستت بهت خیانت کنه...
خیلی سخته کسی که تمومه زندگیت رو به پاش ریختی
با بی رحمی تو چشات نگاه کنه بگه دوستت ندارم...